سفارش تبلیغ
صبا ویژن

و باز شب جمعه...

این شب جمعه ها بر دلم سخت میگذرد...

شب جمعه هایی که غرق میشود در یاد شما...

یاد آخرین شب جمعه ای که کنار ضریحتان بود...

چشم دوخته بر پنجره هایی که همیشه امن ترین جا بوده برایش...


و یاد اشک هایش...

یاد وقتی که غرق در حال و هوایتان بود و کودکی با گریه اش روضه خوان شد...

یاد آن شب جمعه هایی که کنار ضریحتان بود...


یاد آن نگاه های آخر...

یادتان هست اربابم...شبی که بدون خداحافظی آمدم؟..

هنوز داغش بر دلم مانده...

کاش بیشتر در آغوش میگرفتم حال و هوای حرمتان را...


شب جمعه ها بیشتر از همیشه حس میکنم پدریتان را ...

مانند پرنده ای که بالش شکسته وگوشه ای افتاده...
 
آشیانش را گم کرده و میداند که بی کس نیست...

و به امید نجات هرلحظه جان میگیرد...

شب جمعه ها سرگردان تر از همیشه ام...


بغض نوشت:اینروزها بیشتر از همیشه به این نام میخوانمت"یا سفینه النجات"...







تاریخ : جمعه 93/1/22 | 1:43 صبح | نویسنده : تشنه... | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.