کربلا...بالاخره بعد از کلی دعا و نظر زائر آقا شدم...زائر بهشتی که روی زمین تا نداره...
بالاخره بعد از کلی طلب آرامش و زیارت از طرف آقا طلبیده شدم...
دم در صحن...دلهره...اضطراب...دلتنگی...نمیدونم چه حس عجیبی بود...
باورم نمیشد کجام...شاید هنوزم باورم نشده ...
حس عجیبی بود دم در صحن...گنجیشک کوچیکی داشت با نوکش از روی فرش دم در
زباله ها رو جمع میکرد و پرواز میکرد تا سطل زباله...حب امام حسین و با چشمای خودم
تو دل گنجیشک تو حرم دیدم..
عجب آقای بزرگی داریم ما...
پ.ن:احساس داخل حرم قابل توصیف نیست.اگه میشد میگفتم.فقط میتونم بگم
بهشته اونجا به خدا
تاریخ : شنبه 91/1/12 | 9:51 عصر | نویسنده : تشنه... | نظرات ()