روز روشن رنگ تیره شب را گرفت
مجتبی چشمان زینب را گرفت
پای لیلی چشم مجنون میگریست
میخ بر سر میزد و خون میگریست
ابر با رنگ کبودی گریه کرد
جای مردم یک یهودی گریه کرد
جوی خون نه!تا به مسجد رود بود
دود بود و...
دود بود و...
دود بود...
تاریخ : سه شنبه 91/2/5 | 5:10 عصر | نویسنده : تشنه... | نظرات ()