پيام
+
شام شهادت مادر...
چراغ خانه حيدر جاني در بدن ندارد...
وصيت هاي مادر وقتش امشب است...
غوغايي در دل مولاست...
چه شبي است امشب...
چه ميگذرد بر دل گل هايش...
.
.
.
عشق يعني جلوه ي صبر خدا...
شرم ايوب نبي از مرتضي...

بي سر و سامان
93/1/23
تشنه...
داري ميري بي يارت...کاشکي ميشد برگردي....
تشنه...
حسنمون گريونه با سکوت پر دردش...يادته که گفت مادر تاکه زبون باز کردش...
تشنه...
اشک حسينت امشب دل منو آتيش زد...يادته اشکامونو وقتي به دنيا اومد...
تشنه...
رو لب دخترهامون ناله ي مادر...مادر...يادته ميخنديدن تو آغوش پيغمبر...
تشنه...
*جسارت سيلي رو ميپوشونه رو بندت يادته آروم ميشد علي با يک لبخندت...*
تشنه...
باز دوباره چشماتو باز کن عزيزم...منو نگاه کن که دارم رو لحدت خاک ميريزم...
پيام رهايي
*در*/ ما*در */ حي*در*چه قافيه جانسوزي دارند...! :'(