سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلم بدجور هوای زیارت داشت...و شما مثل همیشه هوای دلم را داشتید...

ارباب خوبم کربلایت دور است و دل من بی لیاقت اما...

اما دلم خوش است به مشهدالرضا.... به پنجره فولاد...

پنجره فولادی که هربار دلم را دخیلش کردم  دستش را گرفتید و پروازش دادید سوی کربلا....

یا باب الحوائج و حالا دوباره لایقم دانستید و مرا دعوت کردید ...

سعادتم دادید و مرا طلبیدید...

اما کاش من هم لیاقتش را داشته باشم....

نه فقط لیاقت حضور بلکه لیاقت درک حریمتان ...

بلکه این زیارت توشه ای شود برای آخرتم....برای شب اول قبرم ....

و دوباره این بار نذر میکنم...

نگاهم را...

قدم هایم را...

تا این زیارتم پلی شود به سوی کربلا....

پلی شود و برساند دست دلم را به شش گوشه ای که تمام دنیای من است...:(

دخیل میبندم به پنجره فولادت ای سلطان جود و کرم تا ضامنم شوی برای پرواز...

پروازی که آرزویش حتی بر چشمانم سنگینی میکند و اشکش را در میاورد....

پروازی که برای من حتی تصورش زیاد است...

اما ..دست من و دامان شما....
.

.
دل نوشت:و من با این بار گناهانم هنوز امیدوارم ...

پی نوشت:انشاالله دعاگوی دوستان خواهم بود در مشهد الرضا علیه السلام.....








تاریخ : دوشنبه 92/6/4 | 1:51 عصر | نویسنده : تشنه... | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.